رهبر انقلاب در واکنش به حقوق های نجومی، نه تنها از "مستی اشرافی گری" اعلام خطر کردند؛ بلکه از عدم شناخت عمومی نسبت به آسیب ها و خطرات آن سخن گفتند:«ما آسیبهای ناشی از فقر را شناختهایم، روی آنها برنامهریزی می کنیم، دربارهی آنها جلسه می گذاریم، امّا آسیبهای ناشی از مستی اشرافیگری را کأنّه درست نمیشناسیم.» این نشان می داد هم مسئله ای فراتر از حقوق های نجومی در میان است که با تعبیر "مستی" توصیف می شود و هم با آسیب هایی گسترده تر از آنچه در نگاه نخست به چشم می آید، دست به گریبانیم.
وقتی تعبیر "مستی" به کار برده می شود، بدین معناست که مسئله صرفاً کمی بیشتر حقوق گرفتن از بیت المال نیست؛ مسئله، مسیری است که به ایجاد طبقه ای بی درد و ویژه خوار از مسئولان می انجامد که نه تنها درکی از مردم ندارند، که تمام همّ و غمّشان به جای خدمت به ملت، پُر کردن هر چه بیشتر جیب خود و نزدیکانشان می شود. مستی، نوعی از خودبیگانگی و از خود بی خود شدن و غرق در منافع و لذات شخصی و قبیله ای بودن است. یک وقت شهید رجایی به عنوان الگو مطرح می شود که در اوج ساده زیستی تمام وجودش و دغدغه اش خدمت به مردم است؛ یک وقت کسانی از راه می رسند که به مسئولیت ها به چشم فرصت نگاه می کنند و صدایی جز صدای سکه هایی که روی هم می گذارند، اساساً نمی شنوند؛ چنین وضعیتی "مستی" است. اینکه کسانی اساساً خود را مستحق حقوق های نجومی قلمداد کنند و سینه جلو بیاندازند که ما فقط این قدر می گرفتیم(!) و حقمان بیشتر هم بود، نشانه و ظهور همین مستی است.
اما این مستی چه تبعاتی برای کشور به دنبال دارد؟ در این خصوص می توان عناوین مختلفی را برشمرد که به برخی از آنها اجمالاً اشاره شد. این عناوین بدین شرح است:
1-گسترش خوی کاخ نشینی در بین مسئولین
خوی کاخ نشینی درست نقطه مقابل مردمی بودن است. این روحیه نوعی خودبرتربینی را فراهم می کند و بیت المال را مثابه ی حسابی شخصی اساساً حق مدیران و مسئولان تلقی می نماید. چنین مدیرانی نه تنها با تواضع خود را خادم مردم نمی دانند بلکه منّت بر سر مردم هم می گذارند. نگاه اینان به توده های مردم نگاهی از بالا به پایین و تحقیرآمیز است. تجلی چنین نگاهی می شود آن جمله ی یکی از مسئولینِ سال های اصلاحات که که با بیانی تمسخرآمیز می گفت اگر مرگ موش هم توزیع کنید، مردم صف می کشند.
رهبر انقلاب می فرمایند:«از اول پیروزی انقلاب، امام تکیهی بر طبقات ضعفا را اصرار کردند، تکرار کردند، توصیه کردند. تعبیر "پابرهنگان" و "کوخنشینان" جزو تعبیراتی بود که در کلام امام بارها و بارها تکرار شد. به مسئولین اصرار داشتند که به طبقات محروم برسید. به مسئولین اصرار داشتند که از اشرافیگری پرهیز کنند. این، یکی از توصیههای مهم امام بزرگوار بود. ما نباید اینها را فراموش کنیم. آفت مسئولیت در یک نظامی که متکی به آراء مردم و متکی به ایمان مردم است، این است که مسئولین به فکر رفاه شخصی بیفتند؛ به فکر جمعآوری برای خودشان بیفتند؛ در هوس زندگی اشرافیگری، به این در و آن در بزنند؛ این آفت بسیار بزرگی است. امام خودش از این آفت بکلی برکنار ماند و مسئولین کشور را هم بارها توصیه می کرد که به کاخنشینی و به اشرافیگری تمایل پیدا نکنند، سرگرم مالاندوزی نشوند، با مردم ارتباط نزدیک داشته باشند. ماها که آن روز جزو مسئولین بودیم، امام دوست میداشت که با مردم ارتباط داشته باشیم، مأنوس باشیم؛ اصرار داشت که خدمات به اقصی نقاط کشور برده شود؛ مردم نقاط دور، از خدمات عمومی کشور بهرهمند شوند. اینها ناظر به آن بُعد عدالت امام بزرگوار بود.»
رهبر انقلاب ضمن اشاره به فرمایشات امام راحل، در خصوص ایشان تصریح می کنند:«به مسئولان کشور هشدار می داد دربارهی خوی کاخنشینی - این نکتهای که در قرآن هم آمده است: وَ سَکَنتُم فی مسکِنِ الَّذینَ ظَلَموا - و همه را از خوی کاخنشینی برحذر می داشت، تأکید مکرّر می کرد بر اینکه به وفاداری طبقات ضعیف اعتماد کنید؛ این را امام مکرّر می گفت که این کوخنشینانند، این فقرایند، این محرومانند که این صحنهها را با وجود محرومیّت ها پر کردهاند، اعتراض هم نمی کنند، در میدان های خطر هم حاضر می شوند؛ [امّا] آن کسانی که برخورداریهای بیشتری داشتند، در موارد مختلف اگر مشکلی پیش میآمد، اتّفاقاً آنها بیشتر ابراز نارضایی می کردند. این وفاداری طبقات متوسّط مردم و طبقات محروم مردم، از نظر امام یک امر برجسته بود و این را تأکید می کرد.»
2-گسست پیوند بین مسئولین و مردم
مردمی بودن از ویژگی های مهم انقلاب اسلامی است. رهبر انقلاب می فرمایند:«دوران جمهوری اسلامی یعنی دوران حاکمیت آن کسانی که از مردمند، با مردمند، منتخب مردمند، در کنار مردمند، رفتارشان شبیه رفتار مردم است. این، معنای مردمی است.» ایشان تأکید می کنند:«مردمی است، یعنی مسئولان نظام از مردم و نزدیک به مردم باشند، خوی اشرافیگری، خوی جدائی از مردم، خوی بی اعتنائی و تحقیر مردم در آنها نباشد. ملت ما قرن های متمادی خوی اشرافیگری را، استبداد و دیکتاتوری را در حاکمان نابحقِ این کشور تجربه کرده و دوران جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند اینجور باشد.»
لازمه ی مردمی بودن، زندگی کردن در سطح متوسط مردم است. رهبر انقلاب خطاب به نمایندگان مجلس تصریح می کنند:«پیوند حقیقی با مردم، مستلزم حضور در میان آنان و دور نشدن از سطح متوسط زندگی آنان است. ساده زیستی و پرهیز از اسراف و پرهیز از هزینه کردن بیت المال در امور شخصی و غیر ضروری، شرط لازم برای حفظ این پیوند است. ترویج فرهنگ اشرافی گری و تجمّل و سفرهای پرهزینه و بیهوده ی خارجی از کیسه ی مردم، دور از شأن نمایندگی و عامل گسیخته شدن پیوند نماینده با مردم است.»
وقتی مستی اشرافی گری گسترش پیدا کرد و خوی کاخ نشینی رواج یافت، پیوندها با مردم گسسته خواهد شد و دیگر دغدغه ی مسئولین دغدغه های مردم نخواهد بود. در مقابل مردم نیز مسئولین را از خود نخواهند دانست و به آنان به چشم امانت داران بیت المال و دلسوزان ملت نگاه نخواهند کرد.
رهبرانقلاب در سال 72 خطاب به کارگزاران نظام می فرمایند:«مردم می خواهند این احساس را داشته باشند که مسؤولان کشور در سطوح مختلف، نسبت به موجودی کشور، امانتدار و امینند. این را من می خواهم از شما به طور جد بخواهم که مراقب باشید، این امانت و این روحیّه امانتداری نسبت به آنچه که از مردم در اختیار ماست - بیت المال و آنچه که مربوط به ثروت های عمومی کشور است - اختلال پیدا نکند. نگذارید دشمن بتواند این طور تبلیغ کند که یک طبقه جدید و یک اَشرافی گرىِ جدید، در حال شکلگیری است... اگر چیزی دیده شد که این حرف دشمن را به نحوی تأیید کرد، این خدمت به دشمن است.»
3-خداحافظی با عدالت اجتماعی
در چنین شرایطی سخن گفتن از عدالت اجتماعی مسخره خواهد بود. کدام عدالت وقتی عده ای از مسئولین کشور غرق در اشرافی گری و مست از مواهب بیت المالند؟
رهبر انقلاب خطاب به مسئولین می فرمایند:«از جمله چیزهایی که روند حرکت به سمت عدالت را در جامعه کُند می کند، نمود اشرافیگری در مسؤولان بالای کشور است؛ از این اجتناب کنید.» ایشان در جای دیگر ضررها و خطرات تجمل گرایی و گرایش به اشرافی گری را این چنین برمی شمرند:«هیچ وقت عدالت اجتماعی تأمین نخواهد شد؛ هیچوقت روحیه برادری و الفت و انْس و همدلی - که برای همه کشورها و همه جوامع، بخصوص جامعه ما، مثل آب و هوا لازم است - پیش نخواهد آمد.»
4-استحاله شدن انقلاب اسلامی و تودهنی خوردن انقلاب
اگر قرار باشد در جمهوری اسلامی هم همان ویژه خواری های قبل از انقلاب موضوعیت پیدا کند و ترویج شود، باید بپذیریم انقلاب از معنا تهی شده است. چنین فضایی کشور را از رسیدن به قله هایی که انقلاب اسلامی در پیِ آن بود، به کلی باز می دارد.
رهبرانقلاب تصریح می کنند:«اگر دلمان را به آنچه که تاکنون به دست آوردیم، خوش کنیم، شکست خواهیم خورد؛ اگر توقف کنیم، به عقب پرتاب خواهیم شد؛ اگر دچار غرور شویم، دچار عُجب و خودشگفتی شویم، به زمین خواهیم خورد؛ اگر ما مسئولان کشور - بخصوص این دیگر مربوط به ما مسئولان است - دچار خودمحوری شویم، دچار تکبر شویم، دچار خودشگفتی شویم، تودهنی خواهیم خورد. دنیا اینجور است، سنت الهی این است. در پی کسب محبوبیت نباشیم، دنبال تمتعات دنیوی نباشیم، دنبال پرداختن به اشرافیگری و تجملات نباشیم. ما مسئولین، خودمان را حفظ کنیم؛ همچنان که این مرد بزرگ خود را حفظ کرد. اگر ما اینجا دچار اشتباه شویم، مصداق همان آیهی شریفه خواهیم شد که: «و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم یصلونها و بئس القرار». در راه پیشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتی ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافیگری ممنوع است؛ لذتجوئی ممنوع است؛ به فکر جمع کردن زخارف دنیا افتادن، برای مسئولین ممنوع است. با این ممنوعیت هاست که میتوانیم به قله برسیم. ما داریم در دامنه حرکت می کنیم. ما هنوز به قله نرسیدهایم؛ با آن فاصله داریم. آن روزی که ملت ایران به قله برسد، دشمنی ها تمام خواهد شد.»
5-سوق پیدا کردن جامعه به تجمل گرایی و تهی شدن از ارزش های متعالی
وقتی مسئولین به دنبال پُر کردن جیب های خودشان بودند، جامعه نیز از ارزش های متعالی تهی خواهد شد و مردم نیز به مصرف گرایی و تجمل گرایی روی خواهند آورد؛ چه آنکه در چنین وضعیتی اشرافی گری به یک ارزش و فرهنگ در جامعه تبدیل شده است. در چنین جامعه ای پول است که ملاک ارزش انسان هاست و همه چیز با پول سنجیده می شود. انسانیت در چنین جامعه ای جایگاهی نخواهد داشت.
رهبر انقلاب مکرراً نسبت به این مسئله هشدار داده اند. ایشان در جایی حتی اشرافی گری با استفاده از امئال حلال را نیز زیر سوال می برند و می فرمایند:«اشرافیگری دو عیب دارد؛ عیب دومش از عیب اوّلش بزرگتر است. عیب اوّلِ اشرافیگری، اسراف است – اشرافی گرىِ حلال را می گوییم؛ یعنی آن چیزی که پولش از راه حلال و بحق به دست آمده - اما عیب دوم بدتر است و آن این است که فرهنگسازی میکند؛ یعنی چیزی برای مسابقه دادن همه درست می کند.»
ایشان در توضیح ضعف ها و آسیب هایی که انقلاب اسلامی با آن مواجه شد، تصریح می کنند:«اولین ضعف ما گرایش به دنیاطلبی بود که گریبان بعضی از ماها را گرفت. بعضی از ما مسئولین دچار دنیاطلبی شدیم، دچار مادی گرائی شدیم؛ برای ما ثروت، تجمل، آرایش، تشریفات و اشرافیگری یواش یواش از قبح افتاد. وقتی ما اینجور شدیم، این سرریز میشود به مردم. میل به اشرافیگری، میل به تجمل، میل به جمع ثروت و استفادهی از ثروت به شکل نامشروع و نامطلوب، به طور طبیعی در خیلی از انسان ها هست. وقتی ما خودمان را رها کردیم، ول کردیم، دچار شدیم، این سرریز می شود به مردم؛ در مردم هم این مسئله پیدا می شود. ما امروز متأسفانه دچار اسراف و مصرفزدگی هستیم... این خطر است در راه ما. مصرفزدگی را باید کم کنیم، حرص به متاع و کالای دنیا را باید کم کنیم.»
*راه علاج این وضعیت
اما به راستی در چنین وضعیتی چه باید کرد؟ رهبر انقلاب در این روزها به ضرورت برخورد رؤسای قوا با متخلفین و بازگرداندن اموال به بیت المال اشاره داشته اند اما واقعیت این است که اصلی ترین عاملی که می تواند این وضعیت را علاج کند، خود مردمند. رهبر انقلاب در سال 78 می فرمایند:«شما بدانید که گرایش اشرافیگری، آن چیزی نیست که بشود با قانون و با دادگاه و با بازجویی و با امثال اینها علاجش کرد؛ خیلی سختتر از این حرف هاست. این از جمله مقولاتی است که بایستی فضای عمومی کشور -احساسات مردم، خواست مردم و به تعبیر رساتر، فرهنگ عمومی مردم- آن را دفع کند تا این علاج شود. آن کسانی که به اشرافیگری گرایش دارند و دلشان برای زندگی اشرافی لک می زند -یعنی خوردن و پوشیدن و زندگی کردن و مشی کردن به سبک اشراف و دور از زندگی متوسط مردم- یکی از کارهایی که می کنند، این است که این دید و ذهنیت را در مردم بهوجود آورند که این چیز خوبی است و ارزش است؛ کمااینکه قبل از انقلاب اینگونه بود. قبل از انقلاب، مسؤولان حکومت، هرچه بیشتر با تشریفات و جاه و جلال و تکبر و تفرعن و لباس های فاخر ظاهر می شدند، یک عده از عوام مردم بیشتر خوششان می آمد! فرهنگ عمومی را اینگونه شکل داده بودند. بعد از انقلاب بعکس شد. لذا کسانی هم که اهل کارهای اشرافیگری بودند، از ترس گرایش مردم، اجتناب می کردند؛ اما امروز بتدریج می خواهند کار را بعکس کنند... این اشرافیگری، با احساس عمومی مردم، با نوشتن، با گفتن و با ترویج این فکر، درست خواهد شد. این باید به یک فرهنگ تبدیل شود.»