مروری بر ادعاهای چندی پیش دستگاه تبلیغاتی انگلیس علیه امام
دسته گل به آب دادن های بی بی سی گاه به سود ما تمام می شود؛ آن قدر بد دروغ می گوید که همه ی ایران در مقابلش یک صدا می شوند و حتی عطاء الله مهاجرانی هم از لندن تکذیبیه می فرستد. آخرین دروغ ها در قالب مستندی بیان شد که قرار بود از رابطه ی پنهان امام خمینی(ره) با آمریکا پرده بردارد و نشان دهد که آیت الله اگر چه در جلوت سیاست های ضدآمریکایی و ضداستکباری داشته اما در خلوت اهل تسامح و دوستی های مصلحتی با دو رئیس جمهور دموکرات آمریکا یعنی جان اف کندی و کارتر بوده است. تمام تلاششان این بود که با زبانِ بی زبانی بگویند امامتان هم آن قدر که فکر می کنید انقلابی نبوده پس لطفاً کاسه داغ تر از آش نشوید!
ادعاهای بی بی سی به گونه ای بود که چهره هایی چون ابراهیم یزدی و حتی نعیمه اشراقی را نیز به واکنش واداشت! و موسسه امام خمینی هم در واکنش بدان تکذیبیه صادر کرد. رهبر انقلاب در سخنان خود در حرم امام، بر خباثت انگلیسی ها تأکیدی دوباره کردند و فرمودند:«به مناسبت سالگرد امام دستگاه تبلیغاتی دولت انگلیس علیه امام سند منتشر می کند؛ سند منتشر علیه امام بزرگوار، امام پاکیزه و مطهر. سند را از کجا آورده اند؟ از مدارک آمریکایی. آمریکایی که هواپیمایی را با قریب به 300 مسافر سرنگون می کند، از جعل سند ابایی دارد؟!»
قبل از بررسی ادعاهای بی بی سی، در نظر گرفتن سال های قبل از انقلاب و نیز سال های آغازین جمهوری اسلامی ضروری است. آن روزها یکی از پرسش های کلیدی که از همان نخست توسط خبرنگاران خارجی مکرراً متوجه حضرت امام می شد، وضعیت پس از انقلاب بود. خبرنگاران می پرسیدند آیا بعد از انقلاب، ایران از صدور نفت امتناع خواهد کرد و بازار نفت جهانی را به هم خواهد ریخت. آنها می پرسیدند با توجه به سرمایه گذاری هایی که آمریکا در ایران انجام داده پس از انقلاب چه بر سر این سرمایه گذاری ها خواهد آمد و چه آینده ای در انتظار قراردادهای خارجیِ بسته شده با ایران است. سوالاتی از این دست از سوی خبرنگاران غیرآمریکایی نیز مکرراً مطرح می شد. یکی از نگرانی های آمریکا منافعش در ایران بود.
آمریکا در دیگر سو به این باور رسیده بود که تداوم حضور شاه در ایران ممکن نیست. ایالات متحده فهمیده بود دیر یا زود شاه باید برود. مسئله بر سرِ رفتن شاه نبود؛ مسئله این بود که پس از شاه چه خواهد شد؟ ارتش که زیر نفوذ مستقیم آمریکاست چه وضعیتی خواهد داشت و سیاست های جمهوری اسلامی چگونه رقم خواهد خورد؟ آمریکا فریاد خشم مردم را شنیده بود و از نفوذ آیت الله خمینی در ایران به خوبی اطلاع داشت. یکی دیگر از مهمترین نگرانی های آمریکا را نفوذ شوروی و توده ای ها در ایران تشکیل می داد. آمریکا نگران بود که در این وضعیتِ گذار، کشوری که تا دیروز گوش به فرمان او و ژاندارمش در منطقه بوده، به دامان سیاست های چپ گرا بغلطد. آمریکایی که دیگر تغییرات در ایران انجتناب ناپذیر تلقی می کرد و از خشم مردم نسبت به سیاست هایی چون کاپیتولاسیون و مانند آن خبر داشت، اکنون مسئله اش این بود که فرایند گذار از حکومت چهلوی چگونه رقم خواهد خورد. آمریکاییها معتقد بودند باید این فرآیند گذار مدیریت شود و درست از همین رو بود که کوشیدند تا با آیت الله خمینی ارتباط بگیرند.
مشابه این ارتباط گیری را در دوران رهبری آیت الله خامنه ای نیز شاهدیم. آنجا که اوباما بارها دست به قلم شد تا در سال های دولت نهم باب گفت و گو را میان ایران و آمریکا بگشاید. نامه نگاری های او با رهبرانقلاب پس از آن رقم خورد که از یک سو سیاست های یک طرفه و جنگ طلبانه ی جورج بوش در آمریکا به چالش کشیده شده بود و آمریکا نمی توانست از منجلاب عراق خارج شود. حمله به عراق بدون پشتوانه ی جهانی رقم خورد و با بسیاری از لشکرکشی های دیگر آمریکا تفاوت داشت. فضای روانی آمریکا از همان ماه های قبل از روی کار آمدن اوباما با اظهارنظرهای کارشناسان آمریکایی مبنی بر لزوم گفت و گو با ایران و پایان دادن به سیاست های جنگ طلبانه همراه بود. در دیگر سو در ایران غربگرایان منزوی شده بودند و محمود احمدی نژاد با مقبولیتی مثال زدنی مسیری انقلابی را در پیش گرفته بود. در چنین شرایطی اوباما دست به قلم شد تا به رهبرانقلاب نامه بنویسد. فتنه 88 البته ماجرا را تغییر داد و موجب شد آمریکایی هایی که تا پیش از این از گفت و گو سخن می گفتند، به مواجهه ی صریح با انقلاب اسلامی برخیزند. همان ایام بود که رهبر انقلاب از مسئله دستکش مخملی و دست چدنی یاد کردند و بعد از فتنه هم دورویی آمریکایی ها را به رخ کشیدند.
در زمان امام نیز وضع به همین منوال بود. آمریکا که خروش انقلاب اسلامی را می دید، درصدد ارتباط گیری با امام راحل برآمد و ابراهیم یزدی از سوی امام مأمور دریافت پیام آمریکایی ها شد. خبرنگاران و سیاست مداران آمریکایی نیز به کرّات نگرانی خود را از پیامدهای انقلاب اسلامی بر روی جریان فروش نفت و سرمایه گذاری های خارجی در ایران بیان می کردند.
قبل از اینکه بخواهد ارتباطی با آمریکایی ها یا سایر کشورهای بیگانه باشد، امام به صراحت موضع خود را در خصوص روند فروش نفت، سرمایه گذاری های خارجی و نیز چگونگی ارتباط با کشورهای بیگانه بعد از پیروزی انقلاب، بیان کردند. برخی از این محورها همان چیزهایی است که بی بی سی به دروغ می کوشد تا ثمره ی مذاکره با کارتر و کوتاه آمدن امام از مواضعش معرفی کند. حال آنکه موضع امام در خصوص این محورها از همان آغاز نهضت و قبل از تاریخ های یاد شده توسط بی بی سی نه محرمانه که به صورت صریح و عمومی بیان شده بود.
یکی از پاسخ های روشن امام که بارها با ادبیات های گوناگون تکرار میشد، در مقابل سؤال هایی مانند اینکه "اگر دولت مورد نظر شما بر سر کار آید، چه تغییراتى در روابط دولت شما با امریکا به وجود خواهد آمد؟"، این بود:«ما نمى خواهیم که به امریکا ظلم کنیم و نمى خواهیم که زیر بار ظلم امریکا برویم. آنها کارهایى که کردند و ظلم به ما بوده است، ما آنها را تحمل نخواهیم کرد. اما روابط دوستانه با همه ی ملت ها داریم و دولت ها هم اگر به طور احترام با ما رفتار کنند، ما هم احترام متقابل را رعایت مى کنیم .»
امام در پاسخ به این سؤال که "قراردادهایى نظامى به مبلغ بیست و دو میلیارد دلار بین ایران و امریکا وجود دارد. اگر چنانچه دولت شما بر سر کار آید، شما با این قراردادها چه خواهید کرد؟"، تصریح کردند:«این قراردادها برخلاف مصالح مملکت ما بوده است. یکى از جنایاتى که شاه به ما کرده، این است که اینطور قراردادهایى که برخلاف مصلحت ملت ما و مملکت ما بوده، کرده است. و ما براى کلیه ی قراردادهایى که برخلاف مصلحت ملت ما باشد، ارزشى قائل نیستیم. بله، اگر قراردادهایى باشد که انصاف در آن رعایت شده باشد و براى ما فایده هم داشته باشد، آن قراردادها را تصحیح مى کنیم.»
ایشان می فرمودند:«روابط ما با تمام خارجی ها بر اساس اصل احترام متقابل خواهد بود. در این رابطه، نه به ظلمى تسلیم مى شویم و نه به کسى ظلم خواهیم کرد. و در زمینه تمام قراردادها، ما بر اساس مصالح سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ملت خودمان عمل خواهیم کرد.»
امام در خصوص چگونگی رابطه ایران و آمریکا نیز می فرمودند:«باید ببینیم امریکا خودش در آینده چه نقشى دارد. اگر امریکا بخواهد همان طور که حالا با ملت ایران معامله مى کند با ما رفتار کند، نقش ما با او خصمانه است. و اگر چنانچه امریکا به دولت ایران احترام بگذارد، ما هم با همان احترام متقابل عمل مى کنیم و با او به طور عادلانه، که نه به او ظلم کنیم و نه به ما ظلم کند، رفتار خواهیم کرد و اشکالى پیش نمى آید.»
ایشان در خصوص فروش نفت می فرمودند:«ما نفت خود را به امریکا و سایر مشتریان مى فروشیم، اما نه به شکلى که اکنون عمل مى شود و کاملًا به ضرر ملت است، بلکه بر اساس رعایت مصالح ملت خودمان و با حفظ استقلال کشور.»
اینها مواضعی است که مشابهشان را امام راحل بارها و بارها سال ها قبل از بیان کرده اند. آنچه بی بی سی به عنوان مذاکره ی محرمانه ی امام بیان کرده، ماجرایی است که به تفصیل و با ذکر کامل پیام های رد و بدل شده میان امام خمینی(ره) و کارتر، در کتاب "شصت سال صبوری و شکوری" نوشته ابراهیم یزدی مدتها پیش منتشر شده. آن زمان که امام در فرانسه است و شاه به اسباب کشی فکر می کند، کارتر از طریق فرستاده هایی پیام هایی برای امام می فرستد که ابراهیم یزدی این پیام ها را دریافت و به امام منتقل می کرده است. او همچنین پاسخ متقابل امام را نیز به طرف آمریکایی اعلام می نموده. در این پیام ها کارتر از امام می خواهد که به مخالفت با دولت بختیار پایان دهد که امام این را نمی پذیرند. کارتر همچنین از امام می خواهد تا فعلاً از سفر به ایران امتناع کنند، با ارتش مذاکره کنند و... . چهار سؤال اصلی کارتر در یکی پیام هایی که رد و بدل می شود قابل توجه است:«سرنوشت سرمایه گذاری های آمریکا در ایران؟ آینده ی فروش نفت به غرب؟ آینده ی روابط سیاسی، نظامی ایران با آمریکا؟ روابط با روسیه؟»
در پاسخ های امام در عین اینکه در جواب نگرانی ها در خصوص فروش نفت و سرمایه گذاری های آمریکایی ها همان اظهارات علنی شان تکرار می شود، مواضع صریح ایشان در دعوت کارتر به عدم دخالت در ایران و جبران اقدامات غلط گذشته قابل توجه است. به عنوان نمونه امام دی ماه 57 در پاسخ تصریح می کنند:«با عقب انداختن کارها دست توده ای ها را باز می کنید. شما با حمایت از این دولت یا آن دولت و شلوغی ارتش باعث تعویق و در نتیجه رشد توده ای ها و باعث زحمت بیشتر ما هستید. کنار بروید و بگذارید خود ما کارهایمان را بکنیم. ارتش را هم وادار به سکوت و عدم دخالت بنمایید.»
امام همچنین می فرمایند:«آمریکا باید بداند که تنفر عمیق مردم ما نسبت به آمریکا به دلیل کودتای 1315 و دخالت ممتد آنها از آن به بعد وحمایت از شاه امری نیست که در مدت کوتاهی از دل مردم ما برود. آمریکا می تواند آن را جبران کند و عمالً نشان دهد که سیاستش تغییر کرده است.»
در حالی که بختیار فرودگاه ها را بسته بود و مانع بازگشت امام به ایران می شد، امام در پاسخ به کارتر تصریح کردند:«کارها و عملیات بختیار و سران کنونی ارتش نه تنها برای ملت ایران، بلکه برای دولت آمریکا هم به خصوص آینده خود آمریکا هم در ایران، سخت ضرر دارد. و من ممکن است مجبور شوم دستور جدیدی درباره ی اوضاع ایران بدهم. بهتر است شما به ارتش توصیه کنید که از بختیار اطاعت نکند. دست از این حرکات بردارند. ادامه ی این عملیات توسط بختیار و سران ارتش ممکن است فاجعه ای بزرگ به بار آورد.» امام همچنین تأکید کردند:«خواهید دید که ما با "مردم" آمریکا دشمنی خاصی نداریم و خواهید دید که جمهوری اسلامی که بر مبنای فقه و احکام اسلامی استوار است، چیزی نیست جز بشر دوستی و به نفع صلح و آرامش همه ی بشریت است. بستن فرودگاهها و جلوگیری از رفتن ما به ایران ثبات را بیش از پیش برهم می زند. نه آن که اوضاع را تثبیت نماید. از جانب نیروهای طرفدار من خواسته شده است که اذن بدهم بروند فرودگاه را بازکنند با زور. اما من هنوز چنین اذنی نداده ام. همچنین نیروهای مسلح از نظامی و غیرنظامی، از جمله عشایر درخواست عمل برای پایان دادن به وضع کنونی کرده اند. اما من هنوز اذن نداده ام و ترجیح می دهم که کار با مسالمت تمام شود و سرنوشت مملکت به دست ملت سپرده شود.»
اینها همان چیزهایی است که مستمسک بی بی سی قرار می گیرد تا با تحریف بیانات امام و ضمیمه کردن برخی ادعاهای خلاف واقع وانمود کند امام در مذاکرات پشت پرده از مواضع انقلابی خویش عدول کرده است. در حالی امام تصریح می کنند:«خواهید دید که ما با "مردم" آمریکا دشمنی خاصی نداریم.»، بی بی سی با تحریف بیانات امام این جمله را بیان می کند:«شما خواهید دید که ما با "آمریکایی ها" هیچ دشمنی خاصی نداریم.» بی بی سی این گونه وانمود می کند که امام درصدد رابطه با آمریکا و نیازمند مذاکره بوده در حالی که این کارتر است که چند بار پیام می فرستد و امام تنها پیام های او را کاملا متین و عقلانی پاسخ می دهند.
بی بی سی از تلاش امام برای برقراری ارتباط با دولت کندی هم سخن می گوید اما حتی از ترجمه ی صحیح متنی که بدان استناد می کند که در اصلش هم از اساس تردید وجود دارد هم عاجز است. مهاجرانی در نقد خود نسبت به مستند بی بی سی می نویسد:«در متن انگلیسی آمده است، که آیت الله خمینی توضیح داده اند که ایشان مخالف منافع امریکا در ایران نیستند. اما در برداشت آزاد بی بی سی فارسی آمده است:«در نیمه آبان ۱۳۴۲ بی سر و صدا به دولت جان اف کندی پیام می دهد تا حملات لفظی اش سوءتعبیر نشود زیرا او از منافع آمریکا در ایران حمایت می کند.» عبارت متن انگلیسی چنین است:«Khomeini explained that he was not oppose to American interests in Iran» مهاجرانی در نقد خود به تفاوت ادبیات سلبی امام و ترجمه ایجابی بی بی سی نیز اشاره دارد و این را نیز با فرض صحت سند ادعایی بی بی سی، نوعی تحریف قلمداد می کند.
مجموعه ی اینها نشان می دهد بی بی سی بیشتر به داستان سرایی و خیال پردازی علاقه داشته است تا بیان واقعیات تاریخی انقلاب. او درصدد بوده راهی برای نفوذ آمریکا و انگلیس در ایران بگشاید و با زیر سؤال بردن استکبارستیزی در فرهنگ امام، ایران را وادار به تعظیم مقابل استکبار کند. درست از همین روست که در نهایت نتیجه می گیرد:«مردی که با شعار "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" به قدرت رسید و شعار "مرگ بر آمریکا" را در ایران نهادینه کرد، خود در راه رسیدن به هدف از هیچ کاری حتی اظهار دوستی به شیطان بزرگ ابایی نداشته.»
مردم ایران اما به خوبی به خاطر دارند که این آمریکا بود که به حمایت از صدام برخواست و این آمریکا بود که دشمنی هایش را ادامه داد تا در جریان سفارت آمریکا در ایران اسناد دست اندازی هایش به منافع ملی افشا شود. مردم همچنین به خاطر دارند که این آمریکا بود که روابطش را با ایران قطع کرد و در طول این سال ها نیز این آمریکاست که با فشار و تحریم و تهدید و... مانع پیشرفت کشور و دستیابی ایران به انرژی صلح آمیز هسته ای شده است. مردم می دانند بی بی سی دلش به حال ملت نمی سوزد و جز دروغ و تحریف، حرفی برای گفتن ندارد.
رهبر انقلاب در واکنش به حقوق های نجومی، نه تنها از "مستی اشرافی گری" اعلام خطر کردند؛ بلکه از عدم شناخت عمومی نسبت به آسیب ها و خطرات آن سخن گفتند:«ما آسیبهای ناشی از فقر را شناختهایم، روی آنها برنامهریزی می کنیم، دربارهی آنها جلسه می گذاریم، امّا آسیبهای ناشی از مستی اشرافیگری را کأنّه درست نمیشناسیم.» این نشان می داد هم مسئله ای فراتر از حقوق های نجومی در میان است که با تعبیر "مستی" توصیف می شود و هم با آسیب هایی گسترده تر از آنچه در نگاه نخست به چشم می آید، دست به گریبانیم.
وقتی تعبیر "مستی" به کار برده می شود، بدین معناست که مسئله صرفاً کمی بیشتر حقوق گرفتن از بیت المال نیست؛ مسئله، مسیری است که به ایجاد طبقه ای بی درد و ویژه خوار از مسئولان می انجامد که نه تنها درکی از مردم ندارند، که تمام همّ و غمّشان به جای خدمت به ملت، پُر کردن هر چه بیشتر جیب خود و نزدیکانشان می شود. مستی، نوعی از خودبیگانگی و از خود بی خود شدن و غرق در منافع و لذات شخصی و قبیله ای بودن است. یک وقت شهید رجایی به عنوان الگو مطرح می شود که در اوج ساده زیستی تمام وجودش و دغدغه اش خدمت به مردم است؛ یک وقت کسانی از راه می رسند که به مسئولیت ها به چشم فرصت نگاه می کنند و صدایی جز صدای سکه هایی که روی هم می گذارند، اساساً نمی شنوند؛ چنین وضعیتی "مستی" است. اینکه کسانی اساساً خود را مستحق حقوق های نجومی قلمداد کنند و سینه جلو بیاندازند که ما فقط این قدر می گرفتیم(!) و حقمان بیشتر هم بود، نشانه و ظهور همین مستی است.
اما این مستی چه تبعاتی برای کشور به دنبال دارد؟ در این خصوص می توان عناوین مختلفی را برشمرد که به برخی از آنها اجمالاً اشاره شد. این عناوین بدین شرح است:
1-گسترش خوی کاخ نشینی در بین مسئولین
خوی کاخ نشینی درست نقطه مقابل مردمی بودن است. این روحیه نوعی خودبرتربینی را فراهم می کند و بیت المال را مثابه ی حسابی شخصی اساساً حق مدیران و مسئولان تلقی می نماید. چنین مدیرانی نه تنها با تواضع خود را خادم مردم نمی دانند بلکه منّت بر سر مردم هم می گذارند. نگاه اینان به توده های مردم نگاهی از بالا به پایین و تحقیرآمیز است. تجلی چنین نگاهی می شود آن جمله ی یکی از مسئولینِ سال های اصلاحات که که با بیانی تمسخرآمیز می گفت اگر مرگ موش هم توزیع کنید، مردم صف می کشند.
رهبر انقلاب می فرمایند:«از اول پیروزی انقلاب، امام تکیهی بر طبقات ضعفا را اصرار کردند، تکرار کردند، توصیه کردند. تعبیر "پابرهنگان" و "کوخنشینان" جزو تعبیراتی بود که در کلام امام بارها و بارها تکرار شد. به مسئولین اصرار داشتند که به طبقات محروم برسید. به مسئولین اصرار داشتند که از اشرافیگری پرهیز کنند. این، یکی از توصیههای مهم امام بزرگوار بود. ما نباید اینها را فراموش کنیم. آفت مسئولیت در یک نظامی که متکی به آراء مردم و متکی به ایمان مردم است، این است که مسئولین به فکر رفاه شخصی بیفتند؛ به فکر جمعآوری برای خودشان بیفتند؛ در هوس زندگی اشرافیگری، به این در و آن در بزنند؛ این آفت بسیار بزرگی است. امام خودش از این آفت بکلی برکنار ماند و مسئولین کشور را هم بارها توصیه می کرد که به کاخنشینی و به اشرافیگری تمایل پیدا نکنند، سرگرم مالاندوزی نشوند، با مردم ارتباط نزدیک داشته باشند. ماها که آن روز جزو مسئولین بودیم، امام دوست میداشت که با مردم ارتباط داشته باشیم، مأنوس باشیم؛ اصرار داشت که خدمات به اقصی نقاط کشور برده شود؛ مردم نقاط دور، از خدمات عمومی کشور بهرهمند شوند. اینها ناظر به آن بُعد عدالت امام بزرگوار بود.»
رهبر انقلاب ضمن اشاره به فرمایشات امام راحل، در خصوص ایشان تصریح می کنند:«به مسئولان کشور هشدار می داد دربارهی خوی کاخنشینی - این نکتهای که در قرآن هم آمده است: وَ سَکَنتُم فی مسکِنِ الَّذینَ ظَلَموا - و همه را از خوی کاخنشینی برحذر می داشت، تأکید مکرّر می کرد بر اینکه به وفاداری طبقات ضعیف اعتماد کنید؛ این را امام مکرّر می گفت که این کوخنشینانند، این فقرایند، این محرومانند که این صحنهها را با وجود محرومیّت ها پر کردهاند، اعتراض هم نمی کنند، در میدان های خطر هم حاضر می شوند؛ [امّا] آن کسانی که برخورداریهای بیشتری داشتند، در موارد مختلف اگر مشکلی پیش میآمد، اتّفاقاً آنها بیشتر ابراز نارضایی می کردند. این وفاداری طبقات متوسّط مردم و طبقات محروم مردم، از نظر امام یک امر برجسته بود و این را تأکید می کرد.»
2-گسست پیوند بین مسئولین و مردم
مردمی بودن از ویژگی های مهم انقلاب اسلامی است. رهبر انقلاب می فرمایند:«دوران جمهوری اسلامی یعنی دوران حاکمیت آن کسانی که از مردمند، با مردمند، منتخب مردمند، در کنار مردمند، رفتارشان شبیه رفتار مردم است. این، معنای مردمی است.» ایشان تأکید می کنند:«مردمی است، یعنی مسئولان نظام از مردم و نزدیک به مردم باشند، خوی اشرافیگری، خوی جدائی از مردم، خوی بی اعتنائی و تحقیر مردم در آنها نباشد. ملت ما قرن های متمادی خوی اشرافیگری را، استبداد و دیکتاتوری را در حاکمان نابحقِ این کشور تجربه کرده و دوران جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند اینجور باشد.»
لازمه ی مردمی بودن، زندگی کردن در سطح متوسط مردم است. رهبر انقلاب خطاب به نمایندگان مجلس تصریح می کنند:«پیوند حقیقی با مردم، مستلزم حضور در میان آنان و دور نشدن از سطح متوسط زندگی آنان است. ساده زیستی و پرهیز از اسراف و پرهیز از هزینه کردن بیت المال در امور شخصی و غیر ضروری، شرط لازم برای حفظ این پیوند است. ترویج فرهنگ اشرافی گری و تجمّل و سفرهای پرهزینه و بیهوده ی خارجی از کیسه ی مردم، دور از شأن نمایندگی و عامل گسیخته شدن پیوند نماینده با مردم است.»
وقتی مستی اشرافی گری گسترش پیدا کرد و خوی کاخ نشینی رواج یافت، پیوندها با مردم گسسته خواهد شد و دیگر دغدغه ی مسئولین دغدغه های مردم نخواهد بود. در مقابل مردم نیز مسئولین را از خود نخواهند دانست و به آنان به چشم امانت داران بیت المال و دلسوزان ملت نگاه نخواهند کرد.
رهبرانقلاب در سال 72 خطاب به کارگزاران نظام می فرمایند:«مردم می خواهند این احساس را داشته باشند که مسؤولان کشور در سطوح مختلف، نسبت به موجودی کشور، امانتدار و امینند. این را من می خواهم از شما به طور جد بخواهم که مراقب باشید، این امانت و این روحیّه امانتداری نسبت به آنچه که از مردم در اختیار ماست - بیت المال و آنچه که مربوط به ثروت های عمومی کشور است - اختلال پیدا نکند. نگذارید دشمن بتواند این طور تبلیغ کند که یک طبقه جدید و یک اَشرافی گرىِ جدید، در حال شکلگیری است... اگر چیزی دیده شد که این حرف دشمن را به نحوی تأیید کرد، این خدمت به دشمن است.»
3-خداحافظی با عدالت اجتماعی
در چنین شرایطی سخن گفتن از عدالت اجتماعی مسخره خواهد بود. کدام عدالت وقتی عده ای از مسئولین کشور غرق در اشرافی گری و مست از مواهب بیت المالند؟
رهبر انقلاب خطاب به مسئولین می فرمایند:«از جمله چیزهایی که روند حرکت به سمت عدالت را در جامعه کُند می کند، نمود اشرافیگری در مسؤولان بالای کشور است؛ از این اجتناب کنید.» ایشان در جای دیگر ضررها و خطرات تجمل گرایی و گرایش به اشرافی گری را این چنین برمی شمرند:«هیچ وقت عدالت اجتماعی تأمین نخواهد شد؛ هیچوقت روحیه برادری و الفت و انْس و همدلی - که برای همه کشورها و همه جوامع، بخصوص جامعه ما، مثل آب و هوا لازم است - پیش نخواهد آمد.»
4-استحاله شدن انقلاب اسلامی و تودهنی خوردن انقلاب
اگر قرار باشد در جمهوری اسلامی هم همان ویژه خواری های قبل از انقلاب موضوعیت پیدا کند و ترویج شود، باید بپذیریم انقلاب از معنا تهی شده است. چنین فضایی کشور را از رسیدن به قله هایی که انقلاب اسلامی در پیِ آن بود، به کلی باز می دارد.
رهبرانقلاب تصریح می کنند:«اگر دلمان را به آنچه که تاکنون به دست آوردیم، خوش کنیم، شکست خواهیم خورد؛ اگر توقف کنیم، به عقب پرتاب خواهیم شد؛ اگر دچار غرور شویم، دچار عُجب و خودشگفتی شویم، به زمین خواهیم خورد؛ اگر ما مسئولان کشور - بخصوص این دیگر مربوط به ما مسئولان است - دچار خودمحوری شویم، دچار تکبر شویم، دچار خودشگفتی شویم، تودهنی خواهیم خورد. دنیا اینجور است، سنت الهی این است. در پی کسب محبوبیت نباشیم، دنبال تمتعات دنیوی نباشیم، دنبال پرداختن به اشرافیگری و تجملات نباشیم. ما مسئولین، خودمان را حفظ کنیم؛ همچنان که این مرد بزرگ خود را حفظ کرد. اگر ما اینجا دچار اشتباه شویم، مصداق همان آیهی شریفه خواهیم شد که: «و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم یصلونها و بئس القرار». در راه پیشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتی ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافیگری ممنوع است؛ لذتجوئی ممنوع است؛ به فکر جمع کردن زخارف دنیا افتادن، برای مسئولین ممنوع است. با این ممنوعیت هاست که میتوانیم به قله برسیم. ما داریم در دامنه حرکت می کنیم. ما هنوز به قله نرسیدهایم؛ با آن فاصله داریم. آن روزی که ملت ایران به قله برسد، دشمنی ها تمام خواهد شد.»
5-سوق پیدا کردن جامعه به تجمل گرایی و تهی شدن از ارزش های متعالی
وقتی مسئولین به دنبال پُر کردن جیب های خودشان بودند، جامعه نیز از ارزش های متعالی تهی خواهد شد و مردم نیز به مصرف گرایی و تجمل گرایی روی خواهند آورد؛ چه آنکه در چنین وضعیتی اشرافی گری به یک ارزش و فرهنگ در جامعه تبدیل شده است. در چنین جامعه ای پول است که ملاک ارزش انسان هاست و همه چیز با پول سنجیده می شود. انسانیت در چنین جامعه ای جایگاهی نخواهد داشت.
رهبر انقلاب مکرراً نسبت به این مسئله هشدار داده اند. ایشان در جایی حتی اشرافی گری با استفاده از امئال حلال را نیز زیر سوال می برند و می فرمایند:«اشرافیگری دو عیب دارد؛ عیب دومش از عیب اوّلش بزرگتر است. عیب اوّلِ اشرافیگری، اسراف است – اشرافی گرىِ حلال را می گوییم؛ یعنی آن چیزی که پولش از راه حلال و بحق به دست آمده - اما عیب دوم بدتر است و آن این است که فرهنگسازی میکند؛ یعنی چیزی برای مسابقه دادن همه درست می کند.»
ایشان در توضیح ضعف ها و آسیب هایی که انقلاب اسلامی با آن مواجه شد، تصریح می کنند:«اولین ضعف ما گرایش به دنیاطلبی بود که گریبان بعضی از ماها را گرفت. بعضی از ما مسئولین دچار دنیاطلبی شدیم، دچار مادی گرائی شدیم؛ برای ما ثروت، تجمل، آرایش، تشریفات و اشرافیگری یواش یواش از قبح افتاد. وقتی ما اینجور شدیم، این سرریز میشود به مردم. میل به اشرافیگری، میل به تجمل، میل به جمع ثروت و استفادهی از ثروت به شکل نامشروع و نامطلوب، به طور طبیعی در خیلی از انسان ها هست. وقتی ما خودمان را رها کردیم، ول کردیم، دچار شدیم، این سرریز می شود به مردم؛ در مردم هم این مسئله پیدا می شود. ما امروز متأسفانه دچار اسراف و مصرفزدگی هستیم... این خطر است در راه ما. مصرفزدگی را باید کم کنیم، حرص به متاع و کالای دنیا را باید کم کنیم.»
*راه علاج این وضعیت
اما به راستی در چنین وضعیتی چه باید کرد؟ رهبر انقلاب در این روزها به ضرورت برخورد رؤسای قوا با متخلفین و بازگرداندن اموال به بیت المال اشاره داشته اند اما واقعیت این است که اصلی ترین عاملی که می تواند این وضعیت را علاج کند، خود مردمند. رهبر انقلاب در سال 78 می فرمایند:«شما بدانید که گرایش اشرافیگری، آن چیزی نیست که بشود با قانون و با دادگاه و با بازجویی و با امثال اینها علاجش کرد؛ خیلی سختتر از این حرف هاست. این از جمله مقولاتی است که بایستی فضای عمومی کشور -احساسات مردم، خواست مردم و به تعبیر رساتر، فرهنگ عمومی مردم- آن را دفع کند تا این علاج شود. آن کسانی که به اشرافیگری گرایش دارند و دلشان برای زندگی اشرافی لک می زند -یعنی خوردن و پوشیدن و زندگی کردن و مشی کردن به سبک اشراف و دور از زندگی متوسط مردم- یکی از کارهایی که می کنند، این است که این دید و ذهنیت را در مردم بهوجود آورند که این چیز خوبی است و ارزش است؛ کمااینکه قبل از انقلاب اینگونه بود. قبل از انقلاب، مسؤولان حکومت، هرچه بیشتر با تشریفات و جاه و جلال و تکبر و تفرعن و لباس های فاخر ظاهر می شدند، یک عده از عوام مردم بیشتر خوششان می آمد! فرهنگ عمومی را اینگونه شکل داده بودند. بعد از انقلاب بعکس شد. لذا کسانی هم که اهل کارهای اشرافیگری بودند، از ترس گرایش مردم، اجتناب می کردند؛ اما امروز بتدریج می خواهند کار را بعکس کنند... این اشرافیگری، با احساس عمومی مردم، با نوشتن، با گفتن و با ترویج این فکر، درست خواهد شد. این باید به یک فرهنگ تبدیل شود.»