بایگانی تیر ۱۳۹۵ :: محراب اندیشه

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

رهبر انقلاب در واکنش به حقوق های نجومی، نه تنها از "مستی اشرافی گری" اعلام خطر کردند؛ بلکه از عدم شناخت عمومی نسبت به آسیب ها و خطرات آن سخن گفتند:«ما آسیب‌های ناشی از فقر را شناخته‌ایم، روی آنها برنامه‌ریزی می کنیم، درباره‌ی آنها جلسه می گذاریم، امّا آسیب‌های ناشی از مستی اشرافی‌گری را کأنّه درست نمی‌شناسیم.» این نشان می داد هم مسئله ای فراتر از حقوق های نجومی در میان است که با تعبیر "مستی" توصیف می شود و هم با آسیب هایی گسترده تر از آنچه در نگاه نخست به چشم می آید، دست به گریبانیم.

وقتی تعبیر "مستی" به کار برده می شود، بدین معناست که مسئله صرفاً کمی بیشتر حقوق گرفتن از بیت المال نیست؛ مسئله، مسیری است که به ایجاد طبقه ای بی درد و ویژه خوار از مسئولان می انجامد که نه تنها درکی از مردم ندارند، که تمام همّ و غمّشان به جای خدمت به ملت، پُر کردن هر چه بیشتر  جیب خود و نزدیکانشان می شود. مستی، نوعی از خودبیگانگی و از خود بی خود شدن و غرق در منافع و لذات شخصی و قبیله ای بودن است. یک وقت شهید رجایی به عنوان الگو مطرح می شود که در اوج ساده زیستی تمام وجودش و دغدغه اش خدمت به مردم است؛ یک وقت کسانی از راه می رسند که به مسئولیت ها به چشم فرصت نگاه می کنند و صدایی جز صدای سکه هایی که روی هم می گذارند، اساساً نمی شنوند؛ چنین وضعیتی "مستی" است. اینکه کسانی اساساً خود را مستحق حقوق های نجومی قلمداد کنند و سینه جلو بیاندازند که ما فقط این قدر می گرفتیم(!) و حقمان بیشتر هم بود، نشانه و ظهور همین مستی است.

اما این مستی چه تبعاتی برای کشور به دنبال دارد؟ در این خصوص می توان عناوین مختلفی را برشمرد که به برخی از آنها اجمالاً اشاره شد. این عناوین بدین شرح است:

1-گسترش خوی کاخ نشینی در بین مسئولین

خوی کاخ نشینی درست نقطه مقابل مردمی بودن است. این روحیه نوعی خودبرتربینی را فراهم می کند و بیت المال را مثابه ی حسابی شخصی اساساً حق مدیران و مسئولان تلقی می نماید. چنین مدیرانی نه تنها با تواضع خود را خادم مردم نمی دانند بلکه منّت بر سر مردم هم می گذارند. نگاه اینان به توده های مردم نگاهی از بالا به پایین و تحقیرآمیز است. تجلی چنین نگاهی می شود آن جمله ی یکی از مسئولینِ سال های اصلاحات که که با بیانی تمسخرآمیز می گفت اگر مرگ موش هم توزیع کنید، مردم صف می کشند.

رهبر انقلاب می فرمایند:«از اول پیروزی انقلاب، امام تکیه‌ی بر طبقات ضعفا را اصرار کردند، تکرار کردند، توصیه کردند. تعبیر "پابرهنگان" و "کوخ‌نشینان" جزو تعبیراتی بود که در کلام امام بارها و بارها تکرار شد. به مسئولین اصرار داشتند که به طبقات محروم برسید. به مسئولین اصرار داشتند که از اشرافی‌گری پرهیز کنند. این، یکی از توصیه‌های مهم امام بزرگوار بود. ما نباید اینها را فراموش کنیم. آفت مسئولیت در یک نظامی که متکی به آراء مردم و متکی به ایمان مردم است، این است که مسئولین به فکر رفاه شخصی بیفتند؛ به فکر جمع‌آوری برای خودشان بیفتند؛ در هوس زندگی اشرافی‌گری، به این در و آن در بزنند؛ این آفت بسیار بزرگی است. امام خودش از این آفت بکلی برکنار ماند و مسئولین کشور را هم بارها توصیه می کرد که به کاخ‌نشینی و به اشرافی‌گری تمایل پیدا نکنند، سرگرم مال‌اندوزی نشوند، با مردم ارتباط نزدیک داشته باشند. ماها که آن روز جزو مسئولین بودیم، امام دوست میداشت که با مردم ارتباط داشته باشیم، مأنوس باشیم؛ اصرار داشت که خدمات به اقصی‌ نقاط کشور برده شود؛ مردم نقاط دور، از خدمات عمومی کشور بهره‌مند شوند. اینها ناظر به آن بُعد عدالت امام بزرگوار بود.»

رهبر انقلاب ضمن اشاره به فرمایشات امام راحل، در خصوص ایشان تصریح می کنند:«به مسئولان کشور هشدار می داد درباره‌ی خوی کاخ‌نشینی - این نکته‌ای که در قرآن هم آمده است: وَ سَکَنتُم فی مسکِنِ الَّذینَ ظَلَموا - و همه را از خوی کاخ‌نشینی برحذر می داشت، تأکید مکرّر می کرد بر اینکه به وفاداری طبقات ضعیف اعتماد کنید؛ این را امام مکرّر می گفت که این کوخ‌نشینانند، این فقرایند، این محرومانند که این صحنه‌ها را با وجود محرومیّت ها پر کرده‌اند، اعتراض هم نمی کنند، در میدان های خطر هم حاضر می شوند؛ [امّا] آن کسانی که برخورداری‌های بیشتری داشتند، در موارد مختلف اگر مشکلی پیش می‌آمد، اتّفاقاً آنها بیشتر ابراز نارضایی می کردند. این وفاداری طبقات متوسّط مردم و طبقات محروم مردم، از نظر امام یک امر برجسته بود و این را تأکید می کرد.»

2-گسست پیوند بین مسئولین و مردم

مردمی بودن از ویژگی های مهم انقلاب اسلامی است. رهبر انقلاب می فرمایند:«دوران جمهوری اسلامی یعنی دوران حاکمیت آن کسانی که از مردمند، با مردمند، منتخب مردمند، در کنار مردمند، رفتارشان شبیه رفتار مردم است. این، معنای مردمی است.» ایشان تأکید می کنند:«مردمی است، یعنی مسئولان نظام از مردم و نزدیک به مردم باشند، خوی اشرافی‌گری، خوی جدائی از مردم، خوی بی اعتنائی و تحقیر مردم در آنها نباشد. ملت ما قرن های متمادی خوی اشرافی‌گری را، استبداد و دیکتاتوری را در حاکمان نابحقِ این کشور تجربه کرده و دوران جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند اینجور باشد.»

لازمه ی مردمی بودن، زندگی کردن در سطح متوسط مردم است. رهبر انقلاب خطاب به نمایندگان مجلس تصریح می کنند:«پیوند حقیقی با مردم، مستلزم حضور در میان آنان و دور نشدن از سطح متوسط زندگی آنان است. ساده زیستی و پرهیز از اسراف و پرهیز از هزینه کردن بیت المال در امور شخصی و غیر ضروری، شرط لازم برای حفظ این پیوند است. ترویج فرهنگ اشرافی گری و تجمّل و سفرهای پرهزینه و بیهوده ی خارجی از کیسه ی مردم، دور از شأن نمایندگی و عامل گسیخته شدن پیوند نماینده با مردم است.»

وقتی مستی اشرافی گری گسترش پیدا کرد و خوی کاخ نشینی رواج یافت، پیوندها با مردم گسسته خواهد شد و دیگر دغدغه ی مسئولین دغدغه های مردم نخواهد بود. در مقابل مردم نیز مسئولین را از خود نخواهند دانست و به آنان به چشم امانت داران بیت المال و دلسوزان ملت نگاه نخواهند کرد.

رهبرانقلاب در سال 72 خطاب به کارگزاران نظام می فرمایند:«مردم می خواهند این احساس را داشته باشند که مسؤولان کشور در سطوح مختلف، نسبت به موجودی کشور، امانتدار و امینند. این را من می خواهم از شما به طور جد بخواهم که مراقب باشید، این امانت و این روحیّه امانتداری نسبت به آنچه که از مردم در اختیار ماست - بیت المال و آنچه که مربوط به ثروت های عمومی کشور است - اختلال پیدا نکند. نگذارید دشمن بتواند این طور تبلیغ کند که یک طبقه جدید و یک اَشرافی گرىِ جدید، در حال شکل‌گیری است... اگر چیزی دیده شد که این حرف دشمن را به نحوی تأیید کرد، این خدمت به دشمن است.»

3-خداحافظی با عدالت اجتماعی

در چنین شرایطی سخن گفتن از عدالت اجتماعی مسخره خواهد بود. کدام عدالت وقتی عده ای از مسئولین کشور غرق در اشرافی گری و مست از مواهب بیت المالند؟

رهبر انقلاب خطاب به مسئولین می فرمایند:«از جمله چیزهایی که روند حرکت به سمت عدالت را در جامعه کُند می کند، نمود اشرافی‌گری در مسؤولان بالای کشور است؛ از این اجتناب کنید.» ایشان در جای دیگر ضررها و خطرات تجمل گرایی و گرایش به اشرافی گری را این چنین برمی شمرند:«هیچ وقت عدالت اجتماعی تأمین نخواهد شد؛ هیچ‌وقت روحیه برادری و الفت و انْس و همدلی - که برای همه کشورها و همه جوامع، بخصوص جامعه ما، مثل آب و هوا لازم است - پیش نخواهد آمد.»

4-استحاله شدن انقلاب اسلامی و تودهنی خوردن انقلاب

اگر قرار باشد در جمهوری اسلامی هم همان ویژه خواری های قبل از انقلاب موضوعیت پیدا کند و ترویج شود، باید بپذیریم انقلاب از معنا تهی شده است. چنین فضایی کشور را از رسیدن به قله هایی که انقلاب اسلامی در پیِ آن بود، به کلی باز می دارد.

رهبرانقلاب تصریح می کنند:«اگر دلمان را به آنچه که تاکنون به دست آوردیم، خوش کنیم، شکست خواهیم خورد؛ اگر توقف کنیم، به عقب پرتاب خواهیم شد؛ اگر دچار غرور شویم، دچار عُجب و خودشگفتی شویم، به زمین خواهیم خورد؛ اگر ما مسئولان کشور - بخصوص این دیگر مربوط به ما مسئولان است - دچار خودمحوری شویم، دچار تکبر شویم، دچار خودشگفتی شویم، تودهنی خواهیم خورد. دنیا اینجور است، سنت الهی این است. در پی کسب محبوبیت نباشیم، دنبال تمتعات دنیوی نباشیم، دنبال پرداختن به اشرافی‌گری و تجملات نباشیم. ما مسئولین، خودمان را حفظ کنیم؛ همچنان که این مرد بزرگ خود را حفظ کرد. اگر ما اینجا دچار اشتباه شویم، مصداق همان آیه‌ی شریفه خواهیم شد که: «و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم یصلونها و بئس القرار». در راه پیشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتی ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافی‌گری ممنوع است؛ لذت‌جوئی ممنوع است؛ به فکر جمع کردن زخارف دنیا افتادن، برای مسئولین ممنوع است. با این ممنوعیت هاست که میتوانیم به قله برسیم. ما داریم در دامنه حرکت می کنیم. ما هنوز به قله نرسیده‌ایم؛ با آن فاصله داریم. آن روزی که ملت ایران به قله برسد، دشمنی ها تمام خواهد شد.»

5-سوق پیدا کردن جامعه به تجمل گرایی و تهی شدن از ارزش های متعالی

وقتی مسئولین به دنبال پُر کردن جیب های خودشان بودند، جامعه نیز از ارزش های متعالی تهی خواهد شد و مردم نیز به مصرف گرایی و تجمل گرایی روی خواهند آورد؛ چه آنکه در چنین وضعیتی اشرافی گری به یک ارزش و فرهنگ در جامعه تبدیل شده است. در چنین جامعه ای پول است که ملاک ارزش انسان هاست و همه چیز با پول سنجیده می شود. انسانیت در چنین جامعه ای جایگاهی نخواهد داشت.

رهبر انقلاب مکرراً نسبت به این مسئله هشدار داده اند. ایشان در جایی حتی اشرافی گری با استفاده از امئال حلال را نیز زیر سوال می برند و می فرمایند:«اشرافی‌گری دو عیب دارد؛ عیب دومش از عیب اوّلش بزرگتر است. عیب اوّلِ اشرافی‌گری، اسراف است – اشرافی گرىِ حلال را می گوییم؛ یعنی آن چیزی که پولش از راه حلال و بحق به دست آمده - اما عیب دوم بدتر است و آن این است که فرهنگ‌سازی میکند؛ یعنی چیزی برای مسابقه دادن همه درست می کند.»

ایشان در توضیح ضعف ها و آسیب هایی که انقلاب اسلامی با آن مواجه شد، تصریح می کنند:«اولین ضعف ما گرایش به دنیاطلبی بود که گریبان بعضی از ماها را گرفت. بعضی از ما مسئولین دچار دنیاطلبی شدیم، دچار مادی گرائی شدیم؛ برای ما ثروت، تجمل، آرایش، تشریفات و اشرافی‌گری یواش یواش از قبح افتاد. وقتی ما اینجور شدیم، این سرریز میشود به مردم. میل به اشرافی‌گری، میل به تجمل، میل به جمع ثروت و استفاده‌ی از ثروت به شکل نامشروع و نامطلوب، به طور طبیعی در خیلی از انسان ها هست. وقتی ما خودمان را رها کردیم، ول کردیم، دچار شدیم، این سرریز می شود به مردم؛ در مردم هم این مسئله پیدا می شود. ما امروز متأسفانه دچار اسراف و مصرف‌زدگی هستیم... این خطر است در راه ما. مصرف‌زدگی را باید کم کنیم، حرص به متاع و کالای دنیا را باید کم کنیم.»

*راه علاج این وضعیت

اما به راستی در چنین وضعیتی چه باید کرد؟ رهبر انقلاب در این روزها به ضرورت برخورد رؤسای قوا با متخلفین و بازگرداندن اموال به بیت المال اشاره داشته اند اما واقعیت این است که اصلی ترین عاملی که می تواند این وضعیت را علاج کند، خود مردمند. رهبر انقلاب در سال 78 می فرمایند:«شما بدانید که گرایش اشرافی‌گری، آن چیزی نیست که بشود با قانون و با دادگاه و با بازجویی و با امثال اینها علاجش کرد؛ خیلی سخت‌تر از این حرف هاست. این از جمله مقولاتی است که بایستی فضای عمومی کشور -احساسات مردم، خواست مردم و به تعبیر رساتر، فرهنگ عمومی مردم- آن را دفع کند تا این علاج شود. آن کسانی که به اشرافی‌گری گرایش دارند و دلشان برای زندگی اشرافی لک می زند -یعنی خوردن و پوشیدن و زندگی کردن و مشی کردن به سبک اشراف و دور از زندگی متوسط مردم- یکی از کارهایی که می کنند، این است که این دید و ذهنیت را در مردم به‌وجود آورند که این چیز خوبی است و ارزش است؛ کمااین‌که قبل از انقلاب این‌گونه بود. قبل از انقلاب، مسؤولان حکومت، هرچه بیشتر با تشریفات و جاه و جلال و تکبر و تفرعن و لباس های فاخر ظاهر می شدند، یک عده از عوام مردم بیشتر خوششان می آمد! فرهنگ عمومی را این‌گونه شکل داده بودند. بعد از انقلاب بعکس شد. لذا کسانی هم که اهل کارهای اشرافی‌گری بودند، از ترس گرایش مردم، اجتناب می کردند؛ اما امروز بتدریج می خواهند کار را بعکس کنند... این اشرافی‌گری، با احساس عمومی مردم، با نوشتن، با گفتن و با ترویج این فکر، درست خواهد شد. این باید به یک فرهنگ تبدیل شود.»

۹۵/۰۴/۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی تهرانی / نظر بدهید(۰)

برجام چه بماند چه نماند، تحریم ها باز خواهند گشت


در حالی آمریکا، ایران را به اتهام نقش آفرینی در وقایع 11سپتامبر به پرداخت بیش از 21 میلیارد دلار محکوم کرده که سلطنت طلب ها و وابستگانِ رژیم پهلوی نیز نه 10تا و 100 تا که 3هزار و 700 پرونده علیه کشورمان در ایالات متحده تشکیل داده اند! با این حساب انگار اگر اندکی دیگر پیش برویم نه تنها به واسطه ی پول های بلوکه شده مبلغی طلبکار نخواهیم بود، بلکه چیزی هم به آمریکا بدهکار می شویم!! به این خصومت ورزی ها البته باید افزود تحریم های جدید آمریکا را که برخی شان در همان روز اجرایی شدن برجام صادر شد و هر روز خبری جدید از آنها به گوش می رسد. اینها همه تازه در شرایطی است که دموکرات ها روی کار هستند. باید دید اگر جمهوری خواهانِ تندرو که وعده ی پاره کردن برجام را داده اند، روی کار بیایند، دیگر چه می خواهد بشود!

آمریکا

آمریکایی ها از اول هم دلشان به حال ما نسوخته بود. آنها دیروز دنبال مهار ایران بودند؛ امروز نیز هستند. جنگ  جنگ است؛ تنها تاکتیک ها عوض می شود. در میانه ی جنگ بدترین وضعیت وقتی است که با دست خود چیزی را امضاء کرده باشی که بتوانند با اتکاء به همان بر علیهت اقامه ی دعوا کنند. سندهای سست، قابل تفسیر یا تأویل و متن های قابل مناقشه ای که یک کشور خود بدان تن داده باشد، اصلی ترین مجرای آسیب پذیری را فراهم می آورند. متأسفانه و سوگمندانه باید گفت برخی از شیطنت های طرف آمریکایی ریشه در نواقص متن برجام و قطعنامه ی شورای امنیت دارد و درست از همین روست که وقتی آمریکایی ها مصادیق جدیدی از تحریم های باقیمانده را به فهرست تحریم می افزایند، دولتمردان ایران ناگزیند اعلام کنند اینها نقض برجام نیست بلکه خلاف "روح" برجام است! به این ترتیب ما هم چوب را خورده ایم و هم پیاز را.


*انواع و اقسام شیطنت های آمریکایی در چند ماه اخیر

در یک تقسیم بندی کلی می توان شیطنت های آمریکا را در چهار سرفصل مورد توجه قرار داد. سرفصل نخست، بابی است که تحت عنوان غرامت گیری و جریمه ستاندن از کشورمان موضوعیت پیدا کرده است. دومین سرفصل، تحریم های مصداقی جدید هستند که با اتکاء به ساختارهای بر جا مانده از تحریم های سابق جعل می شوند و شمولیت آن تحریم ها را در واقع هر روز بیش از پیش گسترش می دهند. سومین سرفصل، تحریم های ساختاری جدید هستند که از اساس به منزله ی ایجاد ساختارهایی جدید و نو برای تحریم باید به آنها نگریست. سرفصل چهارم اما شیطنت ها و فضاسازی هایی است که اجازه نمی دهد از همان رفع تحریم ها نیز ایران بهره های کافی را ببرد. یا در بازگشت تعهدات مالی تعلل می شود و یا شرایط به گونه ای رقم می خورد که بسیاری از شرکت ها رقبتی به معامله با ایران نداشته باشند. در واقع آمریکایی ها تلاش می کنند بی آنکه متهم شوند، اجازه ندهند ایران حتی از مزایا و آورده های باقیمانده ی برجام بهره گیرد. در ادامه به تفصیل بیشتری هر یک از این سرفصل ها را از نظر می گذرانیم و به حسب ضرورت به منشأ قانونی آن اشاره می کنیم. در نهایت نیز فرجام این روند را مورد بررسی قرار می دهیم.


1-ماجرای غرامت گیری و جریمه ستانی

سال 1983 بمب گذاری ای در محل اسکان سربازان آمریکایی در لبنان رخ داد که در نتیجه ی آن ۲۴۱ نظامی آمریکایی و ۵۸ نظامی فرانسوی کشته شدند. اگر چه ایران هرگونه دست داشتن در این حمله به تجاوزگران آمریکایی را رد کرده اما آمریکا همچنان ایران را متهم می داند. در خصوص این پرونده ایران به پرداخت 1.75 میلیارد دلار محکوم شده است.

بمب‌گذاری سال 1996 میلادی در برج‌های الخبر نیز از جمله پرونده های ادعایی علیه ایران است. در جریان این بمب گذاری 19نظامی آمریکایی کشته و حدود 400 تن زخمی شدند. مبلغ این غرامت 250میلیارد دلار اعلام شد. دست داشتن در این بمب گذاری نیز از سوی ایران رسماً تکذیب شده است. بلومبرگ طی گزارشی تصریح کرد اوباما و کنگره بر سر دریافت غرامت 2 میلیارد دلاری از ایران بابت حوادث بمب گذاری لبنان و عربستان از ایران توافق کرده اند.

ماجرای گروگان گیری سفارت آمریکا در ایران از دیگر موارد اتهامی به شمار می آید. یک نماینده ی کنگره مبلغ این غرامت را 300 میلیون دلار اعلام کرده است. البته گفته می شود از آنجا که ایران در قرارداد الجزایر خسارت پرداخت کرده، مواردی از این دست دیگر ارتباطی با ایران ندارد و طرف حسابِ مدعیان آمریکایی، دولت آمریکاست.

به این فهرست باید پرداخت غرامت به قربانیان برخی حملات تروریستی دیگر مانند انفجارهای سال ۱۹۸۸ نایروبی(کنیا) و دارالسلام(تانزانیا) را افزود.

جدیدترین غرامت تراشی برای ایران به جهت اتهام دخیل بودن در ماجرای 11سپتامبر است. رقم غرامت تعیین شده بیش از 21 میلیارد دلار اعلام شده است. حسین جابری‌انصاری سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان، این حکم غیابی را ظالمانه، مضحک و بی‌معنا توصیف کرد. متهم قلمداد کردن ایران در حالی است که پس از حادثه 11 سپتامبر در سال 2001، جورج بوش و کنگره کمیسیونی تشکیل دادند که این کمیسیون در نهایت گزارشی 600 صفحه‌ای در خصوص این حادثه منتشر کرد. در هیچ قسمت از این گزارش که آن را باید حاصل مشارکت دولت و کنگره آمریکا قلمداد کرد، ایران مقصر دانسته نشده بود. در میان متهمان حادثه هم حتی نام یک ایرانی وجود نداشت.

به این ترتیب هر اتفاق یا انفجاری در جهان رخ دهد، باید احتمال داد که دادگاه های آمریکایی هوس کنند غرامتشان را از ایران بگیرند. در حال حاضر چنانکه گفته شد 3هزار و 700 پرونده علیه کشورمان در ایالات متحده از سوی سلطنت طلبان و وابستگانِ رژیم پهلوی تشکیل شده است. مشخص نیست مجموع این دعاوی چقدر غرامت متوجه ایران خواهد کرد و چه میزان از غرامت های تعیین شده از محل دارایی های بلوکه شده ی ایران کسر خواهد شد. اینکه چه میزان از این اتهامات در نهایت توسط دولت آمریکا و نهادهای قانونی این کشور به رسمیت شناخته شود نیز مشخص نیست. آنچه مشخص است، این است که بساط غرامت گیری در آمریکا به راه افتاده است.


2-تحریم های مصداقی جدید

موارد متعددی که در آن آمریکا افراد و شرکت های جدیدی را به فهرست تحریمیِ گذشته می افزاید، از جمله تحریم های مصداقی جدید به شمار می آیند. آمریکا از این طریق با اتکاء به تحریم های قبلی تلاش می کند بار دیگر سیطره ی تحریمی خود را علیه ایران افزایش دهد.

به عنوان نمونه وزارت خزانه‌داری آمریکا 2 تبعه انگلیسی، ۲ شرکت در انگلیس، دو شرکت در امارات متحده عربی و دو شرکت ایرانی با نام‌های صنایع شهید موحد و صنایع شهید نوری را به اتهام همکاری با هواپیمایی ماهان و برنامه موشکی ایران و بر اساس دستور اجرایی شماره ۱۳۲۲۴ تحریم کرد.

وزارت خزانه‌داری امریکا همچنین 11 فرد و نهاد را به اتهام همکاری در توسعه برنامه موشک بالستیک ایران تحریم کرد. افراد و یا شرکت‌هایی که در فهرست جدید تحریم‌های ایران قرار گرفتند عبارتند از: 1. سید مهدی فرحی 2. رحیم رضا فرقدانی 3. سید محمد هاشمی 4. سید جواد موسوی 5. سید میر احمد نوشین 6. حسین پورنقشبند 7. مینگفو چن (شهروند اهل کشور چین) 8. شرکت لند آنهوی 9. شرکت بازرگانی کاندید جنرال 10. شرکت بازرگانی مبروکه 11. همچنین اطلاعات مربوط به "مهرداد کتابچی" که پیش از این در فهرست تحریم‌ها قرار داشت به روز رسانی شد.

حسین جابری انصاری، سخنگوی وزارت خارجه کشورمان در واکنش به تحریم های جدید آمریکا گفت:«برنامه موشکی ایران ارتباطی با توافق برجام نداشته و ناقض قطعنامه ٢٢٣١ شورای امنیت نیست. این برنامه اهدافی کاملاً دفاعی داشته و هیچ اقدامی قادر نخواهد بود جمهوری اسلامی را از حقوق مشروع و قانونی اش برای تقویت بنیه دفاعی و امنیت ملی خود محروم کند. دولت جمهوری اسلامی ایران بر اساس دستور صریح مورخ 10 دی 1394 رئیس جمهور محترم به وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح به هر اقدام مداخله جویانه ی آمریکا علیه برنامه های دفاعی اش با تقویت توان دفاعی موشکی خود پاسخ خواهد داد.»


3-تحریم های ساختاری جدید

آمریکا در کنار توسعه ی دامنه ی تحریم های قبلی، درصدد ایجاد محدودیت های مختلف و تحریم های ساختاری جدید نیز برآمده است. در این زمینه می توان به عنوان نمونه به سه طرح ارائه شده از سوی نمایندگان جمهوری‌خواه یعنی برَد شِرمَن ، دِوین نونز و  پیتر روسکام به منظور تحریم سپاه پاسداران و محدودسازی فعالیت اقتصادی آن به کنگره آمریکا ارائه شده است.

آمریکا نه تنها به هیچ وجه برای خود محدودیتی برای وضع تحریم های جدید در حوزه های حقوق بشر، نظامی و مانند اینها نمی بیند، بلکه معتقد است پس از مهار قدرت هسته ایِ ایران، اکنون نوبت مهار قدرت نظامی آن است. در خاورمیانه باید اسرائیل قدرت منطقه ای باشد و آمریکا از هیچ کمکی به او که کلاهک های هسته ای نیز در اختیار دارد، مضایقه نمی کند. در مقابل اما ایران اگر قدرت نظامی خود را برای حفظ توان پیشگیرانه اش در مقابل حملات احتمالی دشمن توسعه دهد، متهم قلمداد می شود. خاورمیانه باید یک قدرت برتر داشته باشد و آن اسرائیل است. پس از این باید ترکیب و مدل کشورهای منطقه نیز عوض شود و طرح خاورمیانه ی جدید برای ایجاد ساختاری لی لی پوتی در منطقه به اجرایی درآید. وقتی افق، این است، هر تلاشی برای محدود کردن و به زانو درآوردن ایران عقلایی است. ایران باید توانمندی های خود را که تا پیش از این مانع دست اندازی دشمن به سرزمینش بود، کنار بگذارد و با عدم حمایت از حزب الله و فلسطین به سمتی پیش برود که جنگ به مرزهایش کشیده شود. پس از آن ایجاد تغییرات بنیادی تر در ایران چندان دشوار نخواهد بود. در واقع یک برنامه ی گام به گام در خصوص در حال اجرایی شدن است. نتایجی در زمینه ی مهار توان هسته ای ایران حاصل شده. اکنون نوبت برداشتن گام های بعدی این پروژه است.


4-سایر شیطنت ها و فضاسازی ها

آنچه گفته شد تمام خصومت ورزی های آمریکا نیست. آمریکا با حاشیه سازی ها و فضاسازی هایش مانع شکل گیری مناسبات اقتصادی جدی بین کشورهای مختلف با ایران است. ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا در سخنانی در موسسه تحقیقاتی ویلسون در واشنگتن تصریح کرد:«کسانی که می خواهند با ایران روابط اقتصادی داشته باشند باید با چشمان کاملاً باز وارد عمل شوند و به گزینه هایی همانند احتمال بازگشت پذیری تحریم ها و امثال آن توجه داشته باشند. آنها باید بدانند که اگر تحریم ها بازگشت پیدا کنند، سرمایه گذاری بزرگی انجام نخواهد شد.»

وزارت امور خارجه آمریکا نیز با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد:«از آنجایی که خطرات دستگیری و بازداشت شهروندان آمریکایی به ویژه شهروندان دارای تابعیت دوگانه در ایران همچنان بالا است، شهروندان آمریکایی باید از سفر به این کشور پرهیز کنند.»

ماجرای بی‌اعتبار کردن روادید مسافران به ایران از دیگر پرده های روشن خصومت ورزی آمریکا بوده است. قبل از برجام دیگر خبری از این مسائل نبود. مطابق مصوبه کنگره شهروندان 38 کشوری که برای ورود به آمریکا از معافیت ویزایی برخوردارند اگر از مارس 2011به بعد به چهار کشور ایران، عراق، سوریه و سودان سفر کرده باشند، ملزم به دریافت روادید برای ورود به این کشور هستند و دیگر نمی توانند از معافیت ویزایی استفاده کنند.

ظریف تصریح کرد:«اگر در آمریکا عین قانون مصوبه کنگره رفتار شود، حتماً نقض برجام خواهد بود.» اگر چه با اعتراض رسمی ایران، محدودیت های برای این قانون در نظر گرفته شد اما هیچ گاه اصل این قانون در خصوص ایران کنار نرفت. در واقع آمریکا تمام تلاش خود را برای ایجاد ساختارهای فشار جدید علیه ایران به کار بسته و تنها در مواردی که صدای اعتراض مسئولین کشورمان بلند می شود، استثناء هایی موقتی بر سر این ساختارهای جدید اعمال می کند که اولاً این استثناء ها تمام اثرگذاری آن قانون را نفی نمی کند و ثانیاً هیچ الزامی وجود ندارد که رئیس جمهورهای بعدی آمریکا نیز به این استثناء کردن ها پایبند باشند.

در آمریکا حتی کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، طرح دشوار کردن رفع تحریم‌های آمریکا علیه ایران را تصویب و برای رأی‌گیری مجدد، به صحن اصلی مجلس ارجاع داد. این طرح کاستن از اختیارات دولت آمریکا برای رفع تحریم‌ها علیه ایران را مورد نظر داشت.


*فرجام شیطنت های آمریکایی

اعضای مجلس نمایندگان آمریکا طرحی را با عنوان "طرح عدم تحمل اقدامات تروریستی" به تصویب رساندند که تصریح می کند:«هیچ بندی در برجام، توانایی کنگره برای وضع تحریم‌های بیشتر جهت مقابله با فعالیت‌های تروریستی، نقض حقوق بشر و فعالیت‌های موشک بالیستیک ایران را محدود یا مخدوش نمی‌کند.»

این در حالی است که رهبرانقلاب در شرط هایی که برای پذیرفتن برجام از سوی کشورمان اعلام کردند، تصریح فرمودند:«در سراسر دوره‌ی هشت‌ساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانه‌ای (از جمله بهانه‌های تکراری و خودساخته‌ی تروریسم و حقوق بشر) توسّط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظّف است طبق بند ۳ مصوّبه‌ی مجلس، اقدامات لازم را انجام دهد و فعّالیّت های برجام را متوقّف کند.»

سیاست اوباما در خصوص ایران سیاست "دستکش مخملی و دست چدنی" بوده است. این سیاست البته در تاکتیک ها با آنچه جورج بوش دنبال می کرد و با آنچه جمهوری خواهان در انتخابات آمریکا نویدِ آن را می دهند به کلی متفاوت است اما در استراتژی یک هدف بلندمدت را دنبال می کند و آن هم مهار ایران است. روند عملکرد همین دولتِ کنونیِ آمریکا بعد از برجام نیز نشان داده چه آینده ای فراروی ما قرار خواهد گرفت. حتی اگر جمهوری خواهانِ تندرو بر سر کار نیایند و چهره ای چون اوباما بر سر کار باشد، باز هم دایره و گستره ی تحریم ها توسعه خواهد یافت و تمامی آنچه به عنوان رفع تحریم ها در ماجرای توافق هسته ای مطرح شد، این بار در قالب تحریم های نظامی و حقوق بشری و مقابله با تروریسم بار دیگر وضع خواهد گردید. هدف دشمن، مهار ایران است و نباید فراموش کنیم برجام از نگاه بسیاری از سیاستمداران آمریکایی گامی حداقلی در این راه قلمداد می شود و درست از همین روست که چهره ای چون ترامپ، پاره کردن برجام را وعده می دهد. این گام حداقلی، آغاز پروژه ی مهار نرم ایران است. این پروژه یقیناً ادامه خواهد یافت. ایران اسلامی نیز از آنجا که نمی تواند از توان نظامی خود بگذارد یا با عدم حمایت از حزب الله لبنان و فلسطین و... ضمن زیر پا گذاشتن اصول دینی اش، اجازه دهد جنگ به پشت مرز خاکی مان برسد، ناگزیر باید تحریم های جدید را تحمل کند.

دو راه فراروی ایران قرار دارد. یا از فرصت طلایی کنونی به گونه ای بهره می برد که کارآمدی تحریم ها را به کلی منتفی کند، یا آنکه با تدوام غفلت راه را برای نابودی جمهوری اسلامی فراهم می کند. مسیر اول از اتکاء به توان داخلیف خودباوری، تقویت تولید ملی و اقتصاد مقاومتی می گذرد. مسیر دوم اما ساده لوحی در نسبت با غرب و چشم دوختن به صدقه و ترحم دشمن را تجربه می کند؛ تجربه ی تلخی که جبران آن ناممکن خواهد بود.

۹۵/۰۴/۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مهدی تهرانی / نظر بدهید(۲)