برجام چه بماند چه نماند، تحریم ها باز خواهند گشت


در حالی آمریکا، ایران را به اتهام نقش آفرینی در وقایع 11سپتامبر به پرداخت بیش از 21 میلیارد دلار محکوم کرده که سلطنت طلب ها و وابستگانِ رژیم پهلوی نیز نه 10تا و 100 تا که 3هزار و 700 پرونده علیه کشورمان در ایالات متحده تشکیل داده اند! با این حساب انگار اگر اندکی دیگر پیش برویم نه تنها به واسطه ی پول های بلوکه شده مبلغی طلبکار نخواهیم بود، بلکه چیزی هم به آمریکا بدهکار می شویم!! به این خصومت ورزی ها البته باید افزود تحریم های جدید آمریکا را که برخی شان در همان روز اجرایی شدن برجام صادر شد و هر روز خبری جدید از آنها به گوش می رسد. اینها همه تازه در شرایطی است که دموکرات ها روی کار هستند. باید دید اگر جمهوری خواهانِ تندرو که وعده ی پاره کردن برجام را داده اند، روی کار بیایند، دیگر چه می خواهد بشود!

آمریکا

آمریکایی ها از اول هم دلشان به حال ما نسوخته بود. آنها دیروز دنبال مهار ایران بودند؛ امروز نیز هستند. جنگ  جنگ است؛ تنها تاکتیک ها عوض می شود. در میانه ی جنگ بدترین وضعیت وقتی است که با دست خود چیزی را امضاء کرده باشی که بتوانند با اتکاء به همان بر علیهت اقامه ی دعوا کنند. سندهای سست، قابل تفسیر یا تأویل و متن های قابل مناقشه ای که یک کشور خود بدان تن داده باشد، اصلی ترین مجرای آسیب پذیری را فراهم می آورند. متأسفانه و سوگمندانه باید گفت برخی از شیطنت های طرف آمریکایی ریشه در نواقص متن برجام و قطعنامه ی شورای امنیت دارد و درست از همین روست که وقتی آمریکایی ها مصادیق جدیدی از تحریم های باقیمانده را به فهرست تحریم می افزایند، دولتمردان ایران ناگزیند اعلام کنند اینها نقض برجام نیست بلکه خلاف "روح" برجام است! به این ترتیب ما هم چوب را خورده ایم و هم پیاز را.


*انواع و اقسام شیطنت های آمریکایی در چند ماه اخیر

در یک تقسیم بندی کلی می توان شیطنت های آمریکا را در چهار سرفصل مورد توجه قرار داد. سرفصل نخست، بابی است که تحت عنوان غرامت گیری و جریمه ستاندن از کشورمان موضوعیت پیدا کرده است. دومین سرفصل، تحریم های مصداقی جدید هستند که با اتکاء به ساختارهای بر جا مانده از تحریم های سابق جعل می شوند و شمولیت آن تحریم ها را در واقع هر روز بیش از پیش گسترش می دهند. سومین سرفصل، تحریم های ساختاری جدید هستند که از اساس به منزله ی ایجاد ساختارهایی جدید و نو برای تحریم باید به آنها نگریست. سرفصل چهارم اما شیطنت ها و فضاسازی هایی است که اجازه نمی دهد از همان رفع تحریم ها نیز ایران بهره های کافی را ببرد. یا در بازگشت تعهدات مالی تعلل می شود و یا شرایط به گونه ای رقم می خورد که بسیاری از شرکت ها رقبتی به معامله با ایران نداشته باشند. در واقع آمریکایی ها تلاش می کنند بی آنکه متهم شوند، اجازه ندهند ایران حتی از مزایا و آورده های باقیمانده ی برجام بهره گیرد. در ادامه به تفصیل بیشتری هر یک از این سرفصل ها را از نظر می گذرانیم و به حسب ضرورت به منشأ قانونی آن اشاره می کنیم. در نهایت نیز فرجام این روند را مورد بررسی قرار می دهیم.


1-ماجرای غرامت گیری و جریمه ستانی

سال 1983 بمب گذاری ای در محل اسکان سربازان آمریکایی در لبنان رخ داد که در نتیجه ی آن ۲۴۱ نظامی آمریکایی و ۵۸ نظامی فرانسوی کشته شدند. اگر چه ایران هرگونه دست داشتن در این حمله به تجاوزگران آمریکایی را رد کرده اما آمریکا همچنان ایران را متهم می داند. در خصوص این پرونده ایران به پرداخت 1.75 میلیارد دلار محکوم شده است.

بمب‌گذاری سال 1996 میلادی در برج‌های الخبر نیز از جمله پرونده های ادعایی علیه ایران است. در جریان این بمب گذاری 19نظامی آمریکایی کشته و حدود 400 تن زخمی شدند. مبلغ این غرامت 250میلیارد دلار اعلام شد. دست داشتن در این بمب گذاری نیز از سوی ایران رسماً تکذیب شده است. بلومبرگ طی گزارشی تصریح کرد اوباما و کنگره بر سر دریافت غرامت 2 میلیارد دلاری از ایران بابت حوادث بمب گذاری لبنان و عربستان از ایران توافق کرده اند.

ماجرای گروگان گیری سفارت آمریکا در ایران از دیگر موارد اتهامی به شمار می آید. یک نماینده ی کنگره مبلغ این غرامت را 300 میلیون دلار اعلام کرده است. البته گفته می شود از آنجا که ایران در قرارداد الجزایر خسارت پرداخت کرده، مواردی از این دست دیگر ارتباطی با ایران ندارد و طرف حسابِ مدعیان آمریکایی، دولت آمریکاست.

به این فهرست باید پرداخت غرامت به قربانیان برخی حملات تروریستی دیگر مانند انفجارهای سال ۱۹۸۸ نایروبی(کنیا) و دارالسلام(تانزانیا) را افزود.

جدیدترین غرامت تراشی برای ایران به جهت اتهام دخیل بودن در ماجرای 11سپتامبر است. رقم غرامت تعیین شده بیش از 21 میلیارد دلار اعلام شده است. حسین جابری‌انصاری سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان، این حکم غیابی را ظالمانه، مضحک و بی‌معنا توصیف کرد. متهم قلمداد کردن ایران در حالی است که پس از حادثه 11 سپتامبر در سال 2001، جورج بوش و کنگره کمیسیونی تشکیل دادند که این کمیسیون در نهایت گزارشی 600 صفحه‌ای در خصوص این حادثه منتشر کرد. در هیچ قسمت از این گزارش که آن را باید حاصل مشارکت دولت و کنگره آمریکا قلمداد کرد، ایران مقصر دانسته نشده بود. در میان متهمان حادثه هم حتی نام یک ایرانی وجود نداشت.

به این ترتیب هر اتفاق یا انفجاری در جهان رخ دهد، باید احتمال داد که دادگاه های آمریکایی هوس کنند غرامتشان را از ایران بگیرند. در حال حاضر چنانکه گفته شد 3هزار و 700 پرونده علیه کشورمان در ایالات متحده از سوی سلطنت طلبان و وابستگانِ رژیم پهلوی تشکیل شده است. مشخص نیست مجموع این دعاوی چقدر غرامت متوجه ایران خواهد کرد و چه میزان از غرامت های تعیین شده از محل دارایی های بلوکه شده ی ایران کسر خواهد شد. اینکه چه میزان از این اتهامات در نهایت توسط دولت آمریکا و نهادهای قانونی این کشور به رسمیت شناخته شود نیز مشخص نیست. آنچه مشخص است، این است که بساط غرامت گیری در آمریکا به راه افتاده است.


2-تحریم های مصداقی جدید

موارد متعددی که در آن آمریکا افراد و شرکت های جدیدی را به فهرست تحریمیِ گذشته می افزاید، از جمله تحریم های مصداقی جدید به شمار می آیند. آمریکا از این طریق با اتکاء به تحریم های قبلی تلاش می کند بار دیگر سیطره ی تحریمی خود را علیه ایران افزایش دهد.

به عنوان نمونه وزارت خزانه‌داری آمریکا 2 تبعه انگلیسی، ۲ شرکت در انگلیس، دو شرکت در امارات متحده عربی و دو شرکت ایرانی با نام‌های صنایع شهید موحد و صنایع شهید نوری را به اتهام همکاری با هواپیمایی ماهان و برنامه موشکی ایران و بر اساس دستور اجرایی شماره ۱۳۲۲۴ تحریم کرد.

وزارت خزانه‌داری امریکا همچنین 11 فرد و نهاد را به اتهام همکاری در توسعه برنامه موشک بالستیک ایران تحریم کرد. افراد و یا شرکت‌هایی که در فهرست جدید تحریم‌های ایران قرار گرفتند عبارتند از: 1. سید مهدی فرحی 2. رحیم رضا فرقدانی 3. سید محمد هاشمی 4. سید جواد موسوی 5. سید میر احمد نوشین 6. حسین پورنقشبند 7. مینگفو چن (شهروند اهل کشور چین) 8. شرکت لند آنهوی 9. شرکت بازرگانی کاندید جنرال 10. شرکت بازرگانی مبروکه 11. همچنین اطلاعات مربوط به "مهرداد کتابچی" که پیش از این در فهرست تحریم‌ها قرار داشت به روز رسانی شد.

حسین جابری انصاری، سخنگوی وزارت خارجه کشورمان در واکنش به تحریم های جدید آمریکا گفت:«برنامه موشکی ایران ارتباطی با توافق برجام نداشته و ناقض قطعنامه ٢٢٣١ شورای امنیت نیست. این برنامه اهدافی کاملاً دفاعی داشته و هیچ اقدامی قادر نخواهد بود جمهوری اسلامی را از حقوق مشروع و قانونی اش برای تقویت بنیه دفاعی و امنیت ملی خود محروم کند. دولت جمهوری اسلامی ایران بر اساس دستور صریح مورخ 10 دی 1394 رئیس جمهور محترم به وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح به هر اقدام مداخله جویانه ی آمریکا علیه برنامه های دفاعی اش با تقویت توان دفاعی موشکی خود پاسخ خواهد داد.»


3-تحریم های ساختاری جدید

آمریکا در کنار توسعه ی دامنه ی تحریم های قبلی، درصدد ایجاد محدودیت های مختلف و تحریم های ساختاری جدید نیز برآمده است. در این زمینه می توان به عنوان نمونه به سه طرح ارائه شده از سوی نمایندگان جمهوری‌خواه یعنی برَد شِرمَن ، دِوین نونز و  پیتر روسکام به منظور تحریم سپاه پاسداران و محدودسازی فعالیت اقتصادی آن به کنگره آمریکا ارائه شده است.

آمریکا نه تنها به هیچ وجه برای خود محدودیتی برای وضع تحریم های جدید در حوزه های حقوق بشر، نظامی و مانند اینها نمی بیند، بلکه معتقد است پس از مهار قدرت هسته ایِ ایران، اکنون نوبت مهار قدرت نظامی آن است. در خاورمیانه باید اسرائیل قدرت منطقه ای باشد و آمریکا از هیچ کمکی به او که کلاهک های هسته ای نیز در اختیار دارد، مضایقه نمی کند. در مقابل اما ایران اگر قدرت نظامی خود را برای حفظ توان پیشگیرانه اش در مقابل حملات احتمالی دشمن توسعه دهد، متهم قلمداد می شود. خاورمیانه باید یک قدرت برتر داشته باشد و آن اسرائیل است. پس از این باید ترکیب و مدل کشورهای منطقه نیز عوض شود و طرح خاورمیانه ی جدید برای ایجاد ساختاری لی لی پوتی در منطقه به اجرایی درآید. وقتی افق، این است، هر تلاشی برای محدود کردن و به زانو درآوردن ایران عقلایی است. ایران باید توانمندی های خود را که تا پیش از این مانع دست اندازی دشمن به سرزمینش بود، کنار بگذارد و با عدم حمایت از حزب الله و فلسطین به سمتی پیش برود که جنگ به مرزهایش کشیده شود. پس از آن ایجاد تغییرات بنیادی تر در ایران چندان دشوار نخواهد بود. در واقع یک برنامه ی گام به گام در خصوص در حال اجرایی شدن است. نتایجی در زمینه ی مهار توان هسته ای ایران حاصل شده. اکنون نوبت برداشتن گام های بعدی این پروژه است.


4-سایر شیطنت ها و فضاسازی ها

آنچه گفته شد تمام خصومت ورزی های آمریکا نیست. آمریکا با حاشیه سازی ها و فضاسازی هایش مانع شکل گیری مناسبات اقتصادی جدی بین کشورهای مختلف با ایران است. ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا در سخنانی در موسسه تحقیقاتی ویلسون در واشنگتن تصریح کرد:«کسانی که می خواهند با ایران روابط اقتصادی داشته باشند باید با چشمان کاملاً باز وارد عمل شوند و به گزینه هایی همانند احتمال بازگشت پذیری تحریم ها و امثال آن توجه داشته باشند. آنها باید بدانند که اگر تحریم ها بازگشت پیدا کنند، سرمایه گذاری بزرگی انجام نخواهد شد.»

وزارت امور خارجه آمریکا نیز با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد:«از آنجایی که خطرات دستگیری و بازداشت شهروندان آمریکایی به ویژه شهروندان دارای تابعیت دوگانه در ایران همچنان بالا است، شهروندان آمریکایی باید از سفر به این کشور پرهیز کنند.»

ماجرای بی‌اعتبار کردن روادید مسافران به ایران از دیگر پرده های روشن خصومت ورزی آمریکا بوده است. قبل از برجام دیگر خبری از این مسائل نبود. مطابق مصوبه کنگره شهروندان 38 کشوری که برای ورود به آمریکا از معافیت ویزایی برخوردارند اگر از مارس 2011به بعد به چهار کشور ایران، عراق، سوریه و سودان سفر کرده باشند، ملزم به دریافت روادید برای ورود به این کشور هستند و دیگر نمی توانند از معافیت ویزایی استفاده کنند.

ظریف تصریح کرد:«اگر در آمریکا عین قانون مصوبه کنگره رفتار شود، حتماً نقض برجام خواهد بود.» اگر چه با اعتراض رسمی ایران، محدودیت های برای این قانون در نظر گرفته شد اما هیچ گاه اصل این قانون در خصوص ایران کنار نرفت. در واقع آمریکا تمام تلاش خود را برای ایجاد ساختارهای فشار جدید علیه ایران به کار بسته و تنها در مواردی که صدای اعتراض مسئولین کشورمان بلند می شود، استثناء هایی موقتی بر سر این ساختارهای جدید اعمال می کند که اولاً این استثناء ها تمام اثرگذاری آن قانون را نفی نمی کند و ثانیاً هیچ الزامی وجود ندارد که رئیس جمهورهای بعدی آمریکا نیز به این استثناء کردن ها پایبند باشند.

در آمریکا حتی کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، طرح دشوار کردن رفع تحریم‌های آمریکا علیه ایران را تصویب و برای رأی‌گیری مجدد، به صحن اصلی مجلس ارجاع داد. این طرح کاستن از اختیارات دولت آمریکا برای رفع تحریم‌ها علیه ایران را مورد نظر داشت.


*فرجام شیطنت های آمریکایی

اعضای مجلس نمایندگان آمریکا طرحی را با عنوان "طرح عدم تحمل اقدامات تروریستی" به تصویب رساندند که تصریح می کند:«هیچ بندی در برجام، توانایی کنگره برای وضع تحریم‌های بیشتر جهت مقابله با فعالیت‌های تروریستی، نقض حقوق بشر و فعالیت‌های موشک بالیستیک ایران را محدود یا مخدوش نمی‌کند.»

این در حالی است که رهبرانقلاب در شرط هایی که برای پذیرفتن برجام از سوی کشورمان اعلام کردند، تصریح فرمودند:«در سراسر دوره‌ی هشت‌ساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانه‌ای (از جمله بهانه‌های تکراری و خودساخته‌ی تروریسم و حقوق بشر) توسّط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظّف است طبق بند ۳ مصوّبه‌ی مجلس، اقدامات لازم را انجام دهد و فعّالیّت های برجام را متوقّف کند.»

سیاست اوباما در خصوص ایران سیاست "دستکش مخملی و دست چدنی" بوده است. این سیاست البته در تاکتیک ها با آنچه جورج بوش دنبال می کرد و با آنچه جمهوری خواهان در انتخابات آمریکا نویدِ آن را می دهند به کلی متفاوت است اما در استراتژی یک هدف بلندمدت را دنبال می کند و آن هم مهار ایران است. روند عملکرد همین دولتِ کنونیِ آمریکا بعد از برجام نیز نشان داده چه آینده ای فراروی ما قرار خواهد گرفت. حتی اگر جمهوری خواهانِ تندرو بر سر کار نیایند و چهره ای چون اوباما بر سر کار باشد، باز هم دایره و گستره ی تحریم ها توسعه خواهد یافت و تمامی آنچه به عنوان رفع تحریم ها در ماجرای توافق هسته ای مطرح شد، این بار در قالب تحریم های نظامی و حقوق بشری و مقابله با تروریسم بار دیگر وضع خواهد گردید. هدف دشمن، مهار ایران است و نباید فراموش کنیم برجام از نگاه بسیاری از سیاستمداران آمریکایی گامی حداقلی در این راه قلمداد می شود و درست از همین روست که چهره ای چون ترامپ، پاره کردن برجام را وعده می دهد. این گام حداقلی، آغاز پروژه ی مهار نرم ایران است. این پروژه یقیناً ادامه خواهد یافت. ایران اسلامی نیز از آنجا که نمی تواند از توان نظامی خود بگذارد یا با عدم حمایت از حزب الله لبنان و فلسطین و... ضمن زیر پا گذاشتن اصول دینی اش، اجازه دهد جنگ به پشت مرز خاکی مان برسد، ناگزیر باید تحریم های جدید را تحمل کند.

دو راه فراروی ایران قرار دارد. یا از فرصت طلایی کنونی به گونه ای بهره می برد که کارآمدی تحریم ها را به کلی منتفی کند، یا آنکه با تدوام غفلت راه را برای نابودی جمهوری اسلامی فراهم می کند. مسیر اول از اتکاء به توان داخلیف خودباوری، تقویت تولید ملی و اقتصاد مقاومتی می گذرد. مسیر دوم اما ساده لوحی در نسبت با غرب و چشم دوختن به صدقه و ترحم دشمن را تجربه می کند؛ تجربه ی تلخی که جبران آن ناممکن خواهد بود.